چاپ زدن

لغت نامه دهخدا

چاپ زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) طبع کردن. باسمه کردن. چاپ کردن. || دروغ گفتن. اغراق گفتن. دروغهائی آراسته و خوش ظاهر گفتن.

فرهنگ فارسی

طبع کردن ٠ باسمه کردن ٠ چاپ کردن ٠ یا دروغ گفتن ٠ اغراق گفتن ٠ دروغهائی آراسته و خوش ظاهر گفتن ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم