هنری کردن

لغت نامه دهخدا

هنری کردن. [ هَُ ن َ ک َ دَ ]( مص مرکب ) هنرمند ساختن. باهنر کردن. || شجاعت در کسی به وجود آوردن. دلیر کردن :
بر سر من تاج دین نهاده شود
دین هنری کرد و بردبار مرا.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

هنرمند ساختن با هنر کردن شجاعت در کسی بوجود آوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ماهجونگ فال ماهجونگ استخاره کن استخاره کن فال ابجد فال ابجد