هنر کردن

لغت نامه دهخدا

هنر کردن. [ هَُ ن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کار مهم کردن. قدرت نمودن در کار :
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر بکن هنری ننگ و نام را.حافظ.فارس هنر کند نه فرس در دم نبرد
مرکب اگر سیاه کنندش و گر کُرنگ.کاتبی.

فرهنگ فارسی

کار مهم کردن قدرت نمودن در کار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ورق فال ورق فال فنجان فال فنجان فال میلادی فال میلادی