مرغ حق گو

لغت نامه دهخدا

مرغ حق گو. [ م ُ غ ِ ح َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرغ حق گوی. مرغ حق. شباهنگ. نوعی جغد است ، که به تصور عامه به دو پا از درخت آویزان شود و به آواز بلند حق حق گوید و آن را مرغ زیرک نیز گویند. ( غیاث ) :
دل مرغ حقگو مگر خون شود
که از چنگش این نغمه بیرون شود.ملاطغرا.و رجوع به مرغ حق شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ورق فال ورق فال فرشتگان فال فرشتگان فال سنجش فال سنجش