غلط و واغلط. [ غ َ طُ غ َ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) غلت و واغلت. غلطیدن از این پهلو به آن پهلو. به درازا بر زمین از پهلویی بر پهلویی پیاپی گشتن ، چون کسی که شکم او سخت درد کند. با «خوردن » و «زدن » صرف میشود : شب چها در بزم میغلطید و واغلطید شیخ روز در مسجد چه با تمکین نشست و وانشست.محمد اسلم سالم ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) غلت مکرر . یا غلت و واغلت خوردن ( زدن ) . غلت خوردن مکرر غلتیدن پیاپی .