صدف وش

لغت نامه دهخدا

صدف وش. [ ص َ دَ وَ ] ( ص مرکب ) بمانند صدف. بکردار صدف. صدفگون :
معطی آن چو دریا دارنده غریبان
رادان آن صدف وش از دل یتیم پرور.شرف الدین شفروه.رجوع به صدف سان و صدف گون و صدف وار شود.

فرهنگ عمید

صدفگون، صدف سان، مانند صدف، به کردار صدف.

فرهنگ فارسی

( صفت ) به مانند صدف صدفگون .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم