دانشنامه اسلامی
او برای تحصیل علوم متداول زمان تا کربلا و نجف هم می رود. چند سالی طلبگی می کند. در محرم سال 1276ق از حوزه تحصیل به محلات بازگشته، و شیوه معمولی طلبگی به ارشاد و تبلیغ اشتغال می یابد.
حاج سیاح با ارداه ای قابل تحسین به فراگیری زبان همّت می گمارد و پنج زبان: روسی، ترکی استانبولی، نمساوی(اطریشی)، فرانسوی و انگلیسی را می آموزد. با چند تن از پادشاهان آن عصر ملاقات می کند و.... به هر شهری که وارد می شود از مساجد، کلیساها، موزه ها، مدرسه ها، دارالفنون ها، چاپ خانه ها، کتاب خانه ها، آثار باستانی و.... دیدن می کند. کارخانجات و نیز کلیه عوامل پیشرفت و ترقی کشورها را از نظر دور نمی دارد و در سفرنامه خود آن ها را معرفی می کند.
او با ویژگی که دارد، در طی هیجده سال سیاحت غرب در حوزه مسایل سیاسی نیز شخص کاردانی می شود.
از بدو ورود به ایران ظاهراً یادداشت روزانه برداشت، که متن تدوین شده آن کتاب خاطرات او را تشکیل می دهد. از همان نخستین یادداشت ها احساس او درباره ایران و تأسفی که بر تنزّل احوال می خورد، نمایان است. از بوشهر به شیراز و اصفهان و کاشان و محلات رفت، وصف طبیعت ایران آن زمان،اوضاع اجتماعی - سیاسی، چگونگی راه ها، رگه هایی از زندگی طبقات مردم، سرشناسان، رجال سیاسی و چگونگی اداره دولتی در یادداشت های او، تراویده قلم مردی جهاندیده، سرد و گرم چشیده و اهل مقایسه است. در شوال 1294 به زادگاه خود وارد شد. احساسش را درباره محلات، مادر، بستگان و آشنایان با خامه ای مؤثر بیان کرده است. حدود یک ماه بعد به تهران رفت. شماری از رجال که آوازه او را شنیده بودند، به دیدارش رفتند، پای نقل و حدیث هایش نشستند و عده ای هم به او اندرز یا هشدار دادند که «مبادا از آبادی و عدل و نظم فرنگستان و خرابی و بی نظمی ایران»، کلمه ای بگوید یا «در ایران حرف تمدن به زبان» بیاورد که برای وی خطر جانی از پی دارد.