سرد حرف

لغت نامه دهخدا

سردحرف. [ س َ ح َ ] ( ص مرکب ) کسی که مردم از حرف او خوش نشوند و سخنش در دلها تأثیر نداشته باشد. مرادف سردبیان. ( آنندراج ) :
بوسعت رو از تنگ ظرفان مباش
خس شعله سردحرفان مباش.ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کسیکه مردم از حرف او خوش نشوند و سخنش در دلها تاثیر نداشته باشد مرادف سردبیان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم