سخت خوردن

لغت نامه دهخدا

سخت خوردن. [ س َخوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) تصدیع کشیدن بسیار. ( غیاث ) ( آنندراج ). رنج و تعب کشیدن. محنت و غم کشیدن. ( مجموعه مترادفات ص 181 ) : در جهاد نفس هرکه سست جنبیده سخت خورده. ( ملاطغرا )، از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

تصدیع کشیدن بسیار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال مکعب فال مکعب فال ارمنی فال ارمنی فال فرشتگان فال فرشتگان