زخمه کردن

لغت نامه دهخدا

زخمه کردن. [ زَ م َ / م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ساز زدن. ( آنندراج ). زخمه زدن. زخمه ساختن. زخمه سازی. نواختن. نواختن ساز با مضراب :
بالای مدیح تو سخن نیست
کس زخمه نکرد برتر از بم.خاقانی.

فرهنگ فارسی

ساز زدن زخمه زدن زخمه ساختن زخمه سازی نواختن نواختن ساز با مضراب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم