ذی دخل

لغت نامه دهخدا

ذیدخل. [ دَ ] ( ع ص مرکب ) ذیدخل بودن در کاری ؛ دخالت در آن داشتن. ذیدخل کردن کسی را در کاری ؛ دخالت دادن او را در آن کار.

فرهنگ عمید

کسی که در امری مداخله داشته باشد.

فرهنگ فارسی

آنکه در امری دخالت کند. یا ذی دخل بودن در کاری . در آن حالت کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم