دشوار گشتن

لغت نامه دهخدا

دشوار گشتن. [ دُش ْ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) دشوار گردیدن. سخت شدن. طَم . ( از منتهی الارب ) :
یکی کار بد خوار و دشوار گشت
ابا گرد کشور همه یار گشت.فردوسی.اًغصان ؛ کج گردیدن و دشوار گشتن کار. ( از منتهی الارب ). و رجوع به دشوار گردیدن شود.

فرهنگ فارسی

دشوار گردیدن . سخت شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب