لغت نامه دهخدا دشوار گشتن. [ دُش ْ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) دشوار گردیدن. سخت شدن. طَم . ( از منتهی الارب ) : یکی کار بد خوار و دشوار گشت ابا گرد کشور همه یار گشت.فردوسی.اًغصان ؛ کج گردیدن و دشوار گشتن کار. ( از منتهی الارب ). و رجوع به دشوار گردیدن شود.