خندان کردن

لغت نامه دهخدا

خندان کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بخنده درآوردن. خنداندن. خندانیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || شکافته کردن. شکفته کردن :
گفت در گوش گل و خندانش کرد
گفت با لعل خوش و تابانش کرد.مولوی.نار خندان باغ را خندان کند
صبحت مردانت چون مردان کند.مولوی.

فرهنگ فارسی

بخنده در آوردن خنداندن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال حافظ فال حافظ فال انگلیسی فال انگلیسی فال عشق فال عشق