توشه دان. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ مرکب ) ابتر. بالة. قلع. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). مطهره. ( زمخشری ). مزود. ( دهار ). خورجین و تنچه و کیسه ای که در آن آذوقه گذارند. جائی که در آن زاد نهند. انبانی که در آن غدای سفر نهند. || جامه دان. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. خورجین، کیسه. ۲. ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ظرفی یا جایی که توشه را در آن گذارند . ۲ - خرجین کیسه . ابتر . باله . قلع