بی جان گشتن

لغت نامه دهخدا

بی جان گشتن. [ گ َ ت َ ]( مص مرکب ) مردن. زندگی را از دست دادن :
از آن ساعت که شیرین گشت بی جان
ز آب چشمه ها برخاست طوفان.نظامی.

فرهنگ فارسی

مردن . زندگی را از دست دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال سنجش فال سنجش