سیاسر

لغت نامه دهخدا

سیاسر. [ سیا س َ ] ( اِ مرکب ) قلم تراشیده نویسندگی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سیاه سر. || ساراست و آن پرنده ای باشد معروف. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

= سیاه سر

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آن چه سرش سیاه باشد . ۲ - قلم ( که سرش را در مرکب زنند ) . ۳ - سیاه سار . ۴ - زن بیچاره و بینوا . ۵ - گناهکار .
قلم تراشیده نویسندگی سیاه سر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال پی ام سی فال پی ام سی فال راز فال راز فال کارت فال کارت