رنگ امیزی

لغت نامه دهخدا

( رنگ آمیزی ) رنگ آمیزی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) آمیختن چندین رنگ مختلف چنانکه نقاشان کنند. آمیزش رنگهای گوناگون بهم. رجوع به رنگ آمیز شود. || حیله. مکر. نیرنگ. حیله بازی. نیرنگ سازی. مکاری. حیله گری. رجوع به رنگ آمیز و رنگ آمیختن شود.

فرهنگ عمید

( رنگ آمیزی ) ۱. ترکیب کردن رنگ های مختلف.
۲. رنگ زدن به چیزی.
۳. [قدیمی، مجاز] ریا، نیرنگ بازی.

فرهنگ فارسی

( رنگ آمیزی ) ۱ - اختلاط رنگها . ۲ - نقاشی .

فرهنگستان زبان و ادب

رنگ آمیزی
{staining} [علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] به کار بردن مواد رنگی در بررسی بافت
{tinting} [شیمی، مهندسی بسپار علوم و فنّاورى رنگ] آمیختن مواد رنگی با پوش رنگ برای انطباق نهایی رنگ پوش رنگ با رنگ مورد نظر

دانشنامه عمومی

رنگ آمیزی (زیست شناسی). رنگ آمیزی تکنیکی برای افزایش کنتراست در نمونه هاست که عموماً در سطح میکروسکوپی استفاده می شود. این روش در بافت شناسی، آسیب شناسی بافتی، خون شناسی و آسیب شناسی سلولی بسیار مورداستفاده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم