لغت نامه دهخدا
دوسره. [ دُ س َ رَ / رِ ] ( ص نسبی ) صاحب دورأس. دارای دوسر. که دو سر دارد. که دو عضو به نام سر یا رأس بر تن دارد: گشتم سیصد و سه دره ندیدم آدمی دوسره. ( یادداشت مؤلف ). || دوجانبه. دوطرفه. دوسویه. از این سوی و آن سوی. || ذهاب و ایاب. رفتن و بازگشتن. ( یادداشت مؤلف ).
- بلیط دوسره ؛ بلیط رفتن و بازگشتن.
- بلیط دوسره گرفتن ؛ تهیه یا خرید بلیط برای ذهاب و ایاب. بلیط گرفتن برای رفتن و برگشتن سفری. ( یادداشت مؤلف ).
- دوسره بار کردن ؛ از دو جانب مخالف سود بردن. از دو جهت فایده بردن. ( یادداشت مؤلف ).
- دوسره کرایه کردن مال ؛ برای رفتن و بازگشتن کرایه کردن آن. کرایه کردن مال برای رفتن و بازآمدن. ( یادداشت مؤلف ).