دهناء

لغت نامه دهخدا

دهناء. [ دَ ] ( ع اِ ) میدان. ( ناظم الاطباء ). || بیابان. ( منتهی الارب ). || دشت و بیابان دور و دراز بی آب. ( ناظم الاطباء ). || گیاهی است سرخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
دهناء. [ دَ ] ( اِخ ) دهنا. کویری است میان نجد و یمن و آن را ربعالخالی نیز نام دهند. ( یادداشت مؤلف ). زمین پهناوری است به بادیةالعرب در دیار بنی تمیم و گویند آن هفت کوه ریگ است. ( از ابن خلکان ). از دیار بنی تمیم است طولش از حرن سوعه تا رمل بیرین می رسد و با اینکه آب فراوانی ندارد جای پرنعمت و برکتی است. ( از معجم البلدان ). موضعی است به نجد مر تمیم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(دَ ) [ ع . ] (اِ. ) بیابان ، فلات .

دانشنامه آزاد فارسی

دَهناء
(یا: دهنا) بیابانی شنی، باریک و طویل در عربستان سعودی. این بیابان در امتداد ربع الخالی است و از جانب شرق به نجد محدود می شود و از جنوب به سمت شمال امتداد دارد و صحرای نَفود بزرگ را به ربع الخالی متصل می کند. طول این بیابان ۱,۲۰۰ کیلومتر و عرضش بین ۲۵ تا ۸۵ کیلومتر است. خاک بخش اعظم آن سرخ رنگ است و ارتفاعات کوتاه سنگی نیز در آن دیده می شود.

ویکی واژه

بیابان، فلات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال اعداد فال اعداد فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت