خریطه دار

لغت نامه دهخدا

خریطه دار. [ خ َ طَ / طِ ] ( نف مرکب ) حافظ خریطه : و از حواس جاسوس سازد تا جاسوسان جمله اخبار نزدیک وی جمع همی کنند و از قوت حفظ که در آخر دماغ است خریطه دار سازد تا رقعه اخبار از دست برید می ستاند و نگاه می داردو بوقت خویش بر وزیر عرضه می کند. ( کیمیای سعادت ).

فرهنگ فارسی

حافظ خریطه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ