بزوان

لغت نامه دهخدا

بزوان. [ ب َ زَ ] ( ع مص ) تطاول کردن. ( منتهی الارب )( آنندراج ). || برجستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || انس گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || غلبه کردن بر کسی وداروگیر نمودن او را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

تطاول کردن یا برجستن .

دانشنامه عمومی

بزوان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بدوستان شرقی بخش مرکزی شهرستان هریس شهرستان هریس واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم