امتهان

لغت نامه دهخدا

امتهان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بکار خدمت داشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بادروزه داشتن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بکار گرفتن کسی یا چیزی را. || بخدمت داشته شدن. بکار گرفته شدن. || بذل کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ضعیف کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خوار و ضعیف داشتن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
کوه کنعان را فرو برد آن زمان
نیم موجی تا بقعر امتهان.مولوی.بشمرند آن ظلمها و امتهان
کز یزید و شمر دید آن خاندان.مولوی.از سلطان بضراعت و امتهان امان خواستند. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به بادروزه شود.

فرهنگ فارسی

بکار خدمت داشتن . یا باد روزه داشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال اعداد فال اعداد فال فنجان فال فنجان فال پی ام سی فال پی ام سی