امادگی

لغت نامه دهخدا

( آمادگی ) آمادگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) ساختگی.تهیه. بسیج. ساز. استعداد. تَهَیﱡاء. أهبه. ساخت وساز. عتاد. اباب. آراستگی. جهاز. عُدّه. ( دهّار ).
- آمادگی سفر ؛ ساز سفر.

فرهنگ معین

( آمادگی ) (دِ ) ۱ - (حامص . ) آماده بودن . ۲ - ( اِ. ) تهیه ، بسیج ، استعداد.

فرهنگ عمید

( آمادگی ) آماده و مهیا بودن: آن جهان صورت شود آن مادگی / هرکه در مردی ندید آمادگی (مولوی: ۹۲۰ ).

فرهنگ فارسی

( آمادگی ) ۱ - آمادهبودن . ۲ - ( اسم ) تهیه بسیج ساز استعداد .

فرهنگستان زبان و ادب

آمادگی
{preparation} [اعتیاد] سومین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن فرد برای تغییر احساس نیاز می کند، ولی هنوز اقدامی نکرده است و در جست وجوی روش مناسب آن را به تأخیر می اندازد متـ . مرحلۀ آمادگی preparation stage

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آمادگی. آمادگى به آماده شدن و آماده بودن برای انجام کار یا روی دادن حالتی اطلاق می شود.
آمادگى یا مهیا شدن، به آماده شدن و آماده بودن وعدم غفلت گفته می شود.
احکام آمادگی در ابواب فقه
از آمادگی به مناسبت در باب هاى طهارت، صلات، حج، جهاد و سبق و رمایه سخن گفته شده است.
← احکام آمادگی در باب طهارت
۱. ↑ العروة الوثقى، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴.۲. ↑ مستمسک العروة، ج۴، ص۴۳۶.
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم