معمور ساختن

لغت نامه دهخدا

معمور ساختن. [ م َ ت َ ] ( مص مرکب ) آباد کردن : و مملکتها معمور سازند. ( ظفرنامه یزدی ). و رجوع به معمور کردن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آباد کردن آبادان ساختن : [ ... و مملکتها معمور سازند . ] ( ظفر نامه یزدی . چا.امیر کبیر ۳۶۸ : ۲ )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم