لغت نامه دهخدا قهم. [ ق َ هََ ] ( ع مص ) کم شدن خواهش طعام. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).قهم. [ ق َ ] ( اِخ ) ابن جابر پدر بطنی است از همدان. ( منتهی الارب ).