قسطان

لغت نامه دهخدا

قسطان. [ ق ُ ] ( ع اِ ) قوس قزح. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قسطانی و قسطانیه شود.
قسطان. [ ق َ ] ( ع اِ ) غبار. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم