فرزو

لغت نامه دهخدا

فرزو. [ ف َ ] ( اِ ) به معنی فرزبود است که حکمت باشد و آن دانستن افضل معلومات بود به افضل علم.( آنندراج ) ( برهان ). برساخته دساتیر است. ( از حاشیه برهان چ معین ). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 257 شود.
فرزو. [ ] ( اِ ) نباتی است که بیخ آن سد است. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

نباتی است که بیخ آن سد است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود