فرحه

لغت نامه دهخدا

( فرحة ) فرحة. [ ف َ / ف ُ ح َ ] ( ع اِمص ) شادمانی و فیریدگی. ( منتهی الارب ). مسرت. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) مژدگانی. ( منتهی الارب ). آنچه بشارت دهنده را دهند. گویند: «لک عندی فرحة اًن بشرتنی ». ( از اقرب الموارد ).
فرحة. [ ف َ رِ ح َ ]( ع ص ) مؤنث فَرِح. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مونث فرح است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال لنورماند فال لنورماند استخاره کن استخاره کن فال نوستراداموس فال نوستراداموس