فاشرا

لغت نامه دهخدا

فاشرا. [ ش َ / ش ِ ] ( سریانی ، اِ ) نوعی از رستنی باشد که مانند عشقه بر درخت پیچد. خوشه و میوه آن زیاده بر ده دانه نمیشود، و آن در اول سبز و در آخر بغایت سرخ گردد. و آن را هزارجشان گویند یعنی هزارگز، و به شیرازی نخوشی خوانند بسبب آنکه میوه آن در زمستان خشک نمیشود، و بعربی کرمةالبیضا و حالق الشعر و عنب الحیه هر دو با حای بی نقطه و به یونانی انبالس لوقی گویند. ( برهان ). فاشری. مأخوذ از سریانی. ( فولرس ).

فرهنگ عمید

گیاهی خاردار، با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ، و خوشه دار و به اندازۀ نخود که به گیا هان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، هزارشاخ، سپیدتاک، ماردارو، ارجالون.

دانشنامه آزاد فارسی

فاشَرا
فاشَرا
گیاهانی علفی، از جنس Bryonia، خانوادۀ کدوییان. ریشۀ این گیاهان پایا به شکل شلغم، برگ های آن متناوب پنجه ای و دارای پیچک های ساده است. گل ها تک جنس و کاسۀ سبز آن کم کم قرمزرنگ می شود. میوۀ کوچک و سبزرنگ آن ها نیز کم کم قرمز می شود. گونۀ معروف آن B. dioica است که ریشه اش مسهل و به شلغم شیطان معروف است. فاشرای زبر و فاشرای یک پایه از دیگر گیاهان این جنس در ایران اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم