غر کردن

لغت نامه دهخدا

غر کردن. [ غ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم. سخن گفتن اعتراض آمیز. ناخشنودی کردن با کلماتی نامفهوم. غر زدن. غرغر کردن. لندیدن. لندلند کردن. ژکیدن. قرقر کردن. رجوع به مدخل های مذکور شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آهسته سخن گفتن از سر خشم و ناراحتی غرغر کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد فال انگلیسی فال انگلیسی فال سنجش فال سنجش