عزیزالدین

لغت نامه دهخدا

عزیزالدین. [ ع َ زُدْ دی ] ( اِخ ) احمدبن حامدبن محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابونصر. عم عمادکاتب اصفهانی. رجوع به احمد ( ابن حامدبن... ) شود.

فرهنگ فارسی

احمد ابن حامد بن محمد بن عبدالله مکنی به ابونصر عم عماد کاتب اصفهانی

فرهنگ اسم ها

اسم: عزیزالدین (پسر) (عربی)
معنی: گرامی در دین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس