طرفان

لغت نامه دهخدا

طرفان. [ طَ رَ ] ( ع اِ ) یکی از القاب بیست ودوگانه زحاف اشعار عرب که در اشعار عجم مستعمل است. و اگر از دو طرف فاعلاتن الف و نون بیفتد به معاقبت ماقبل و مابعد، آن را طرفان خوانند. ( المعجم چ تهران ص 35 و 47 ).
طرفان. [ طَ ] ( اِخ ) دو ستاره اند درمقدم جبهه. ( اقرب الموارد ). و رجوع به طَرْف شود.
طرفان. [ طَ ] ( اِخ ) شهری است از بلاد ختا. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 400 شود. شهری است به حدود ختا. ( فهرست ).
طرفان. [ طَ رَ ] ( اِخ ) نزد فقهاء حنفیه عبارت از ابوحنیفه و محمد باشند و بدین نام نامیده شده اند برای آنکه یکی از آنان در طرف استادی و دیگری در طرف شاگردی واقع شده اند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

فقیهان حنفی به ابو حنیفه و محمد اطلاق کرده اند زیرا یکی از آنان در طرف استادی و دیگری در طرف شاگردی واقع شده ( کشاف اصطلاحات لغ. )
( اسم ) تثنیه طرف ۱ - دو طرف چیزی . ۲ - یکی از القاب ۲۲ گانه زخاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است . اگر از دو طرف فاعلاتن الف و نون بیفتد به معاقبت ماقبل و ما بعد آن را طرفان خوانند .

فرهنگ اسم ها

اسم: طرفان (پسر) (عربی) (تلفظ: tarfān) (فارسی: طَرفان) (انگلیسی: tarfan)
معنی: دو طرف چیزی، ( در ادبیات ) یکی از القاب بیست و دوگانه ی زحاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است، ( اَعلام ) ) فقیهان حنفی به ابوحنفه و محمّد اطلاق کرده اند، زیرا یکی از آنان در طرف استادی و دیگری در طرف شاگردی واقع شده، ) ( در نجوم ) نام دو ستاره در مقدم جبهه، ) نام شهری در حدود ختا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال انبیا فال انبیا فال امروز فال امروز فال تخمین زمان فال تخمین زمان