شیفته وار

لغت نامه دهخدا

شیفته وار. [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) دیوانه وار. ( یادداشت مؤلف ) :
مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان
رودها بر سر و بر روی زده شیفته وار.فرخی.برفت یار من و من نژند و شیفته وار
به باغ رفتم با درد و داغ رفتن یار.فرخی.

فرهنگ فارسی

دیوانه وار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ