شاهنده

لغت نامه دهخدا

شاهنده. [ هََ دَ / دِ ] ( نف ) متقی و پرهیزکار و صالح و نیکوکردار باشد. ( برهان قاطع ). نکوکار. صالح. ( شرفنامه منیری ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( فرهنگ سروری ). رجوع به شاهندن شود. || هرچیز خوب و مبارک. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به شاهیدن و شاهیده شود.
شاهنده. [ هََ دِ ] ( اِخ ) لقب بهرام پسر هرمز یعنی نیکوکار زمان. ایالتش سه سال و سه ماه بود و قتل مانی نقاش در ایام فرمانفرمایی او روی داد. ( حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 1 ص 227 ).

فرهنگ اسم ها

اسم: شاهنده (پسر، دختر) (فارسی) (تلفظ: šāhande) (فارسی: شاهنده) (انگلیسی: shahande)
معنی: متقی و پرهیزگار و صالح و نیکوکار، نیکوکار، صالح، شاینده، لقب بهرام پسر هرمز پادشاه ساسانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال اوراکل فال اوراکل فال ای چینگ فال ای چینگ فال عشق فال عشق