رود زدن

لغت نامه دهخدا

رود زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) رود نواختن.رودزنی کردن : آن زن ایشان را می دادی و ساقیگری کردی و رود زدی و سرود گفتی. ( تاریخ بلعمی ).
گاه گفتی بیا و رود بزن
گاه گفتی بیا و شعر بخوان.فرخی.چون خداوند را فتحها پیوسته گردد و ندیمان بنشینند و دوبیتها گویند و مطربان بیایند که در مجلس رود و بربط زنند در آن روز شراب خوردن را چه حکم است ؟ ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 568 ). رجوع به رود و رودزن شود. || کندن رودکده یا رودخانه ای بطور مصنوعی برای آب بردن بشهری یا موضعی : و رود زدن و آب بردن بدین مواضع... ( تاریخ سیستان ).

فرهنگ فارسی

رود نواختن رود زنی کدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس