رزاب

لغت نامه دهخدا

رزاب. [ رَ ] ( اِخ ) ده مرکز بخش رزاب شهرستان سنندج. سکنه آن 500 تن. آب آنجا از چشمه. محصولات عمده آن غلات و لبنیات و مختصر توتون. از ادارات دولتی بخشداری ، نماینده دارایی ، نماینده بهداری ، پست و تلگراف و پاسگاه انتظامی دارد. بوسیله تلفن با مریوان و سنندج ارتباط دارد. راه آنجا ماشین رو است. خود بخش که آویهنک نیز نامیده میشود، بعلت اینکه قریه رزاب مرکز آن میباشد بنام رزاب خوانده شده است.
حدود بخش : شمال : بخش مریوان. جنوب خاور: بخش کامیاران. خاور: بخش مرکزی سنندج. باختر: دهستان اورامان لهون از بخش پاوه. شمال باختر: حدود قراء ازلی و درکی مرز ایران و عراق.
وضع کلی طبیعی : منطقه بخش کوهستانی قسمت جنوب و باختری آن پرشیب و صعب العبور. شعب رودخانه سیروان بنامهای مختلف در این بخش جریان دارد. و هوای نواحی کوهستانی سردسیر و سالم و هوای نواحی رودخانه پرپشه و ناسالم است. این بخش از سه دهستان بشرح زیر تشکیل شده :
1- اورامان تخت 47 آبادی 14500 تن جمعیت. 2- ژاوه رود 39 آبادی 20000 تن جمعیت. 3- کلاترزان 49 آبادی 9500 تن جمعیت. جمع: 135 آبادی 44000 تن جمعیت. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

ده مرکز بخش رزاب شهرستان سنندج سکنه : ۵٠ تن آب : چشمه محصولات عمده غلات و لبنیات و مختصر توتون از ادارات دولتی : بخشداری . نماینده دارایی نماینده بهداری پست و تلگراف پاسگاه انتظامی دارد بوسیله تلفن با مریوان و سنندج ارتباط دارد راه ماشین رو .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم