دیورز

لغت نامه دهخدا

دیورز. [ وْ رَ ] ( اِ مرکب ) رز وحشی.رز خودرو. مو وحشی. هزارچشان. انگور جنگلی. کرم البری. رجوع به جنگل شناسی ج 2 ص 244 و انگور جنگلی شود.
دیورز. [ وْ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل با 120 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

رز وحشی . رز خود رو .

دانشنامه عمومی

دیورز تلفظ راهنما·اطلاعات، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل در استان مازندران ایران است.
این روستا در دهستان بالاخیابان لیتکوه قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۳۹۳ نفر ( ۹۵ خانوار ) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:افزایش ادرار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم