دعوتگر

لغت نامه دهخدا

دعوتگر.[ دَع ْ وَ گ َ ] ( ص مرکب ) دعوت کننده. داعی. خواهنده. طلب کننده. || تبلیغ کننده :
خویشتن دعوتگر روحانیان خوانم به سحر
کمترین دودافکن هر دوده ام چون بنگرم.خاقانی.

فرهنگ عمید

کسی که دیگری را به جشن و مهمانی یا برای کاری فرا می خواند، دعوت کننده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال انگلیسی فال انگلیسی فال احساس فال احساس فال راز فال راز