دست پرورده

لغت نامه دهخدا

دست پرورده. [ دَ پ َرْ وَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) دست پرور.دست پرورد. تربیت شده به دست دیگری. مربا: دست پرورده ٔفلان کس بودن ؛ صنیع فلان بودن. تربیت شده فلان بودن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) دست پرور
دست پرورد تربیت شده به دست دیگری مربا .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم