درست پیمان

لغت نامه دهخدا

درست پیمان. [ دُ رُ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) استوار عهد. که پیمان و عهد محکم دارد. کسی که از عهد و پیمان خود نگاهداری می کند. ( ناظم الاطباء ). صادق الوعد. صادق الوعده :
شاه مسعود کاختر مسعود
در مرادش درست پیمان باد.مسعودسعد.با پشت و دل شکسته آمد
در خدمت تو درست پیمان.خاقانی.اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف حجره و گرمابه و گلستان باش.حافظ.من و شوخ درست پیمانی
که خم زلفش از شکن برگشت.ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

استوار عهد که پیمان و عهد محکم دارد کسی که از عهد و پیمان خود نگاهداری می کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال کارت فال کارت فال احساس فال احساس