لغت نامه دهخدا
شاه مسعود کاختر مسعود
در مرادش درست پیمان باد.مسعودسعد.با پشت و دل شکسته آمد
در خدمت تو درست پیمان.خاقانی.اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف حجره و گرمابه و گلستان باش.حافظ.من و شوخ درست پیمانی
که خم زلفش از شکن برگشت.ظهوری ( از آنندراج ).