خیرگی کردن

لغت نامه دهخدا

خیرگی کردن. [ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پررویی کردن. بی حیایی کردن. بی شرمی کردن. || جسارت ورزیدن. دلیری کردن.لجاجت کردن. عناد کردن. ستهیدن. ستیزگی کردن. || خودسری کردن. خیره سری کردن. خودرائی کردن.

فرهنگ فارسی

پر رویی کردن بیحیایی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چای فال چای