لغت نامه دهخدا
بیا که سازمش اسباب گریه شادی
ز خیر باد تو خونی که در جگر دارم.وقوعی تبریزی ( از آنندراج ).ما خیرباد لذت پرواز کرده ایم
تعویذ بال چنگل شهباز کرده ایم.صائب.به امید سلامی رفت روز عمر در کویش
شبت خوش خسروا بگذر که وقت خیربادست این.خسرو ( از آنندراج ).