خاک انداختن. [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) پنهان انداختن در خاک چیزی که بدزدی رفته تا دزد رسوا نشود. خاک اندازان و خاک ریختن نیز گویند و این در هندوستان مرسوم است. ( آنندراج ). رجوع به خاک انداز شود : گفتمش دزدیده ای دل را و خون کردی جگر گفت سیفی خاک ریزم گر بمن داری گمان.سیفی بدیعی ( از آنندراج ).خاک بر هر طرف توده افلاک انداز نشود یافته آن گم شده بی خاک انداز.ملاطغرا ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
پنهان انداختن در خاک چیزی که بدزدی رفته تا دزد رسوا نشود .