حیش

لغت نامه دهخدا

حیش. [ ح َ ] ( ع مص ) ترسیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ترسانیدن. لازم و متعدی بکار رود. || شتافتن و سرعت نمودن. || دراز شدن وادی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

ترسیدن .

دانشنامه عمومی

حیش ( به عربی: حیش ) یک روستا در سوریه است که در ناحیه حیش واقع شده است. حیش ۸٬۸۱۷ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال انبیا فال انبیا فال سنجش فال سنجش فال ماهجونگ فال ماهجونگ