لغت نامه دهخدا
جعفرآباد. [ ج َ ف َ] ( اِخ ) دهی است در مرکز بخش جعفرآباد شهرستان ساوه در جنوب باختری ساوه. در جلگه واقع شده و آب و هوای آن معتدل است و سکنه آن 233 تن شیعی مذهب و ترکی وفارسی زبانند. آب آن از قنات و محصولات آن غلات و بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و قشلاق گروهی از طایفه شاهسون بغدادی در آنجاست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
جعفرآباد. [ج َ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش زرند شهرستان ساوه درهفت هزارگزی شمال باختر ساوه و 5هزارگزی راه عمومی. هوای آن معتدل است و سکنه آن 69 تن شیعی مذهب و ترکی زبانند. آب آن از قنات و محصولات آن غلات و پنبه و چغندرقند و شغل اهالی گله داری و جاجیم بافی و زراعت است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
جعفرآباد. [ ج َ ف َ ] ( اِخ ) دهکده ای است از بخش حومه شهرستان ساوه در 24هزارگزی خاور ساوه. سکنه آن 34 تن از ایل شاهسونند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
جعفرآباد. [ ج َ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گله زن بخش خمین کمره شهرستان محلات در 12هزارگزی خاور خمین و 3هزارگزی راه شوسه خمین به دلیجان. این ده در جلگه واقع شده و آب و هوای آن معتدل است و سکنه آن 371 تن شیعی مذهب و فارسی زبانند. آب آن از قنات و رودخانه و محصولات آن غلات و بنشن و پنبه و چغندر قند و انگور و میوه های سردسیری و شغل اهالی زراعت و قالی بافی و کرباس بافی است. راه فرعی و مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
جعفرآباد. [ ج َ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش کوچصفهان شهرستان رشت در 8هزارگزی باختر کوچصفهان بر سر راه شوسه کوچصفهان به رشت. این ده در جلگه واقع شده و آب و هوای آن معتدل و مرطوب است وسکنه آن 633 تن شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند.آب آن از خمام رود ( از سفیدرود ) و محصول آن برنج و ابریشم وصیفی و شغل اهالی زراعت و مکاری است. در حدود 20 باب دکان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).