لغت نامه دهخدا
جدم. [ ج َ ] ( ع مص ) بارآوردن خرمابن و خشک شدن آن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). میوه دار شدن و خشک شدن درخت خرما. ( از شرح قاموس ). جدمت النخلة جدماً؛ اثمرت و یبست. ( از اقرب الموارد ). || بریدن چیزی. مانند جذل با ذال معجمه. ( از اقرب الموارد ).