لغت نامه دهخدا
تواند دل به جنگ غمزه شد تیغ
گرش از زخم خفتانی نبخشی.ظهوری ( از آنندراج ).کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا
که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ما.صائب ( از آنندراج ).تیغ نتواندشدن انگشت پیش حرف من
تا چو ماه نو سپر کردم کمان خویش را.صائب ( ایضاً ).دی از طرفی برآمد آن چرده پسر
با تیغ سپر چو آفتاب از خاور
افکند سپرهر که بدیدش با تیغ
ما تیغ شدیم و سینه کردیم سپر.علی منصور ( از فرهنگ رشیدی ).