تیغ شدن

لغت نامه دهخدا

تیغ شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) روبرو شدن. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( غیاث اللغات ). کنایه از روبرو شدن. ( ناظم الاطباء ). کنایه از روبرو شدن و جواب دادن. حریف شدن و طرف گشتن. ( آنندراج ) :
تواند دل به جنگ غمزه شد تیغ
گرش از زخم خفتانی نبخشی.ظهوری ( از آنندراج ).کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا
که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ما.صائب ( از آنندراج ).تیغ نتواندشدن انگشت پیش حرف من
تا چو ماه نو سپر کردم کمان خویش را.صائب ( ایضاً ).دی از طرفی برآمد آن چرده پسر
با تیغ سپر چو آفتاب از خاور
افکند سپرهر که بدیدش با تیغ
ما تیغ شدیم و سینه کردیم سپر.علی منصور ( از فرهنگ رشیدی ).

فرهنگ فارسی

روبرو شدن روبرو شدن و مواجه شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم