تیز خوی

لغت نامه دهخدا

تیزخوی. ( ص مرکب ) تندخوی. زودخشم : گفتم خواجه را بگوی که تومرا به ازمن دانی که مرد تیزخوی نیستم و از پیشه خود که دبیری است فراتر نشوم. ( آثارالوزراء عقیلی ).

فرهنگ فارسی

تند خوی زود خشم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی