توپ زدن

لغت نامه دهخدا

توپ زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) توپ انداختن. ( ناظم الاطباء ). آتش کردن توپ. تیر انداختن با توپ. توپ درکردن. || به اصطلاح قماربازی ، بر روی دست حریف برخاستن در صورتی که دست خودش پست تر از دست حریف باشد. ( ناظم الاطباء ). در اصطلاح قمار، بالا بردن مبلغ قمار. در بازی ورق ، به حریف مبلغی بسیار پیشنهاد کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- توپ خالی زدن ؛ با نداشتن ورق خوب حریف را، با بالا بردن مبلغ قمار ترسانیدن. ( یادداشت ایضاً ).
|| اشتلم کردن. تشر زدن. ( یادداشت ایضاً ).

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص ل . ) در بازی قمار، روی دست حریف رفتن بدون این که دست شخص بهتر از دست حریف باشد، بلوف .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( قمار ) بروی دست حریف برخاستن در صورتیکه دست شخص پست تراز دست حریف باشد .

ویکی واژه

در بازی قمار، روی دست حریف رفتن بدون این که دست شخص بهتر از دست حریف باشد، بلوف.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم