تنقید. [ ت َ ] ( ازع ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، بمعنی تنقاد و انتقاد که بواسطه عمل اماله تنقید می گویند، مانند اعتماد و اعتمید و کتاب و کتیب. ( ناظم الاطباء ). تنقید غلط است وصحیح آن نقد و انتقاد است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). مرحوم ناظم الاطباء در ذیل کلمه تفریس شرحی آورده و بر آنست که تنقید ممال تنقاد است که فارسی زبانان آنرا متداول ساخته اند. رجوع به تنقاد و تفریس شود.
فرهنگ عمید
۱. انتقاد. ۲. تمیز دادن عیوب و محاسن کلام.
فرهنگ فارسی
تمیزدادن، عیوب ومحاسن کلام ( مصدر ) جمع:تنقیدات . توضیح این کلمه که در فارسی متداول گردیده در عربی نیامده و استعمال آنرا غیر فصیح دانند . ماخوذ از تازی بمعنی تنقاد و انتقاد که بواسطه عمل اماله تقید می گویند مانند اعنماد و اعتمید و کتاب و کتیب .